انجیل مَرقُس ۱۲‏:‏۱‏-‏۴۴

  • مَثَل باغبان‌های قاتل ‏(‏۱-‏۱۲‏)‏

  • مال خدا و مال قیصر ‏(‏۱۳-‏۱۷‏)‏

  • سؤالی دربارهٔ رستاخیز ‏(‏۱۸-‏۲۷‏)‏

  • دو حکم مهم ‏(‏۲۸-‏۳۴‏)‏

  • چطور مسیح می‌تواند پسر داوود باشد؟‏ ‏(‏۳۵-‏۳۷الف‏)‏

  • هشداری دربارهٔ عالمان دین ‏(‏۳۷ب-‏۴۰‏)‏

  • دو سکهٔ کم‌ارزش بیوه‌زن فقیر ‏(‏۴۱-‏۴۴‏)‏

۱۲  بعد عیسی حرف‌هایش را با چند مَثَل شروع کرد و گفت:‏ «مردی در زمینش درختان انگور کاشت و دورتادور باغ انگورش حصار کشید.‏ او در باغش یک حوض شراب‌گیری کَند و برجی هم برای دیده‌بانی ساخت.‏ بعد آن باغ را به باغبان‌هایی اجاره داد و خودش به سفر دوری رفت.‏ ۲  آن مرد در فصل برداشت یکی از غلامانش را پیش باغبان‌ها فرستاد تا مقداری از انگورهای باغ را از آن‌ها بگیرد.‏ ۳  اما باغبان‌ها او را گرفتند و کتک زدند و دست خالی روانه‌اش کردند.‏ ۴  آن مرد غلام دیگری پیش آن‌ها فرستاد،‏ ولی باغبان‌ها سر او را شکستند و به او بی‌احترامی کردند.‏ ۵  او باز هم غلام دیگری فرستاد،‏ اما او را کشتند.‏ بعد غلامان بیشتری فرستاد و آن‌ها بعضی‌ها را کتک زدند و بعضی‌ها را کشتند.‏ ۶  در نهایت صاحب باغ تنها کسی را که برایش مانده بود یعنی پسر عزیزش را فرستاد و پیش خودش گفت،‏ ‹آن‌ها به پسرم احترام می‌گذارند.‏› ۷  اما باغبان‌ها به همدیگر گفتند،‏ ‹این وارث باغ است.‏ بیایید او را بکشیم تا ارثش مال ما شود.‏› ۸  پس او را گرفتند و کشتند و از باغ انگور بیرون انداختند.‏ ۹  حالا صاحب باغ چه کار می‌کند؟‏ او می‌آید و باغبان‌ها را می‌کشد و باغ را به افراد دیگری می‌دهد.‏ ۱۰  مگر نخوانده‌اید که نوشته‌های مقدّس چه می‌گوید؟‏ در آنجا آمده:‏ ‹سنگی که معماران رد کردند،‏ مهم‌ترین سنگ ساختمان* شده است.‏ ۱۱  این سنگ از طرف یَهُوَه* آمد و در چشم ما شگفت‌انگیز است.‏›»‏ ۱۲  مخالفانش که متوجه شدند این مَثَل را در مورد آن‌ها می‌گوید،‏ خواستند او را دستگیر کنند اما از مردم می‌ترسیدند.‏ پس او را ترک کردند و رفتند.‏ ۱۳  بعد تعدادی از فَریسی‌ها و هواداران حزب هیرودیس را فرستادند تا او را با حرف‌های خودش به دام بیندازند.‏ ۱۴  وقتی آن‌ها پیش عیسی رسیدند گفتند:‏ «استاد،‏ ما می‌دانیم که تو همیشه حقیقت را می‌گویی و دنبال جلب رضایت انسان‌ها نیستی،‏ چون به ظاهر انسان‌ها نگاه نمی‌کنی و هر چه دربارهٔ خدا تعلیم می‌دهی راست و درست است.‏ به ما بگو که به نظر تو مالیات* دادن به قیصر درست* است یا نه؟‏ ۱۵  آیا باید مالیات را بپردازیم یا نپردازیم؟‏» عیسی که متوجه ریاکاری آن‌ها شده بود گفت:‏ «چرا می‌خواهید مرا امتحان کنید؟‏ یک سکهٔ یک دیناری* به من نشان بدهید.‏» ۱۶  وقتی یک سکهٔ یک دیناری به او دادند،‏ عیسی پرسید:‏ «تصویر و اسم* چه کسی روی این سکه است؟‏» آن‌ها گفتند:‏ «قیصر.‏» ۱۷  عیسی گفت:‏ «پس چیزی را که مال قیصر است به قیصر بدهید و چیزی را که مال خداست به خدا.‏» جواب عیسی آن‌ها را حیرت‌زده کرد.‏ ۱۸  بعد صَدّوقیان که به رستاخیز مردگان اعتقاد نداشتند،‏ پیش عیسی آمدند و گفتند:‏ ۱۹  ‏«استاد،‏ موسی برای ما نوشت که اگر مرد متأهلی بمیرد و فرزندی نداشته باشد،‏ برادرِ آن مرد باید با زن او ازدواج کند تا نسلی برای برادرش باقی بگذارد.‏ ۲۰  حالا هفت برادر بودند.‏ اولی زنی گرفت و قبل از این که فرزندی داشته باشد مرد.‏ ۲۱  دومین برادر،‏ زن او را گرفت ولی او هم بدون فرزند مرد و سومین هم همین طور.‏ ۲۲  هیچ کدام از آن هفت برادر قبل از مرگشان صاحب فرزندی نشدند،‏ و در آخر آن زن هم مرد.‏ ۲۳  پس وقتی آن‌ها رستاخیز پیدا کنند،‏ آن زن،‏ همسر کدامشان خواهد بود؟‏ چون همهٔ آن‌ها با آن زن ازدواج کرده بودند.‏» ۲۴  عیسی به آن‌ها گفت:‏ «سؤالتان نشان می‌دهد که چقدر در اشتباهید!‏ شما نه از نوشته‌های مقدّس چیزی می‌دانید،‏ نه از قدرت خدا؛‏ ۲۵  چون موقع رستاخیز مردگان،‏ نه مردان ازدواج می‌کنند نه زنان،‏ بلکه آن‌ها مثل فرشته‌های آسمان خواهند بود.‏ ۲۶  اما دربارهٔ رستاخیز مردگان،‏ مگر در کتاب موسی در گزارش مربوط به بوتهٔ خار نخوانده‌اید که خدا به موسی چه گفته است؟‏ او گفت:‏ ‹من خدای ابراهیم،‏ خدای اسحاق و خدای یعقوب هستم.‏› ۲۷  او خدای مردگان نیست،‏ بلکه خدای زندگان است.‏ طرز فکر شما کاملاً اشتباه است.‏»‏ ۲۸  یکی از عالمان دین که نزدیکشان آمده بود،‏ بحث آن‌ها را شنید و وقتی دید که عیسی چه جواب خوبی به آن‌ها داد،‏ پرسید:‏ «مهم‌ترین حکم کدام است؟‏» ۲۹  عیسی گفت:‏ «مهم‌ترین حکم این است،‏ ‹ای قوم اسرائیل،‏ گوش کنید:‏ یَهُوَه خدای ما،‏ یَهُوَه خدای یکتاست،‏ ۳۰  و یَهُوَه خدایت را با تمام دل،‏ تمام جان،‏ تمام ذهن و تمام توان خود دوست داشته باش.‏› ۳۱  دومین حکم مهم این است،‏ ‹همنوعت* را مثل خودت دوست داشته باش.‏› حکمی مهم‌تر از این‌ها نیست.‏» ۳۲  آن عالِم دین گفت:‏ «استاد،‏ چه جواب خوب و درستی دادی!‏ ‹او یکتاست و غیر از او خدای دیگری نیست،‏› ۳۳  و دوست داشتن او با تمام دل و تمام قدرت تفکّر و تمام توان و همین طور دوست داشتن همنوعت مثل خودت،‏ خیلی مهم‌تر از همهٔ قربانی‌های سوختنی و قربانی‌های دیگر است.‏» ۳۴  عیسی که دید او جواب عاقلانه‌ای داده گفت:‏ «تو از پادشاهی خدا دور نیستی.‏» ولی دیگر کسی جرأت نکرد از او سؤالی بپرسد.‏ ۳۵  عیسی در حالی که در معبد تعلیم می‌داد،‏ پرسید:‏ «چرا عالمان دین می‌گویند که مسیح پسر داوود است؟‏ ۳۶  از طرفی داوود از طریق روح‌القدس می‌گوید،‏ ‹یَهُوَه به سَرور من گفت:‏ «تا وقتی که دشمنانت را زیر پایت بگذارم،‏ در سمت راست من بنشین.‏»› ۳۷  داوود خودش مسیح را سَرور می‌خوانَد،‏ پس چطور مسیح می‌تواند پسر او باشد؟‏»‏ جمعیت بزرگی که آنجا بودند با علاقه به حرف‌های او گوش می‌دادند.‏ ۳۸  عیسی در حالی که به آن‌ها تعلیم می‌داد گفت:‏ «مراقب باشید که مثل عالمان دین رفتار نکنید که دوست دارند با رداهای بلند راه بروند و مردم در کوچه و بازار با احترام به آن‌ها سلام کنند،‏ ۳۹  و در کنیسه‌ها در ردیف جلو و در مهمانی‌ها در بهترین جا بنشینند.‏ ۴۰  آن‌ها خانه‌های* بیوه‌زنان را غارت می‌کنند* و برای خودنمایی* دعاهایشان را طولانی می‌کنند.‏ به خاطر همین،‏ مجازاتشان* سنگین‌تر خواهد بود.‏»‏ ۴۱  عیسی روبروی صندوق‌های اعانات معبد نشست و به مردمی که در آن‌ها پول می‌انداختند نگاه می‌کرد.‏ خیلی از ثروتمندان سکه‌های زیادی می‌انداختند.‏ ۴۲  بیوه‌زن فقیری هم آمد و دو سکهٔ خیلی کم‌ارزش* در صندوق انداخت.‏ ۴۳  عیسی شاگردانش را صدا کرد و گفت:‏ «بدانید که این بیوه‌زن فقیر از همهٔ کسانی که در صندوق‌ها پول انداختند،‏ بیشتر داد؛‏ ۴۴  چون بقیه از چیزی که زیادی داشتند دادند،‏ اما آن زن با وجود تنگدستی هر چه داشت،‏ یعنی همهٔ معاش خود را داد.‏»‏

پاورقی‌ها

یا:‏ «سنگ زاویه.‏»‏
رجوع به ضمیمهٔ الف۵.‏
منظور مالیات سرانه است.‏
یا:‏ «جایز.‏»‏
رجوع به ضمیمهٔ ب۱۴.‏
یا:‏ «عنوان.‏»‏
یا:‏ «همسایه‌ات.‏»‏
یا:‏ «اموال.‏»‏
تحت‌اللفظی:‏ «می‌بلعند.‏»‏
یا:‏ «تظاهر.‏»‏
یا:‏ «داوری‌شان.‏»‏
تحت‌اللفظی:‏ «دو لِپتُن.‏» دو لِپتُن دستمزد ۱۰ دقیقهٔ یک کارگر بود.‏ رجوع به ضمیمهٔ ب۱۴.‏